1:16 PM 1402/05/26
|
|
تعداد بازدید: 867
|
|
 
كوچكترين شهيد
دفاع مقدس دانشآموز 12 ساله شهيد محمدحسين ذوالفقاري در جبهههاي جنگ و در منطقه
عملياتي شوش، كارنامه قبولي شهادت را از حضرت حق دريافت كرد.
با وجود اينكه آوازه جانفشاني شهيد محمدحسين فهميده بهعنوان كم
سن و سالترين نوجوان شهيد در جبهههاي رزم در كشور مطرح شد، اما درواقع بايد كم
سن ترين شهيد كشور را از استان يزد دانست.
دانشآموز 12 ساله شهيد
محمدحسين ذوالفقاري در جبهههاي جنگ و در منطقه عملياتي شوش، كارنامه قبولي شهادت
را از حضرت حق دريافت كرد.
زادگاه
او بخش شورك واقع در شهرستان ميبد است كه با تقديم 72 شهيد و جاويدالاثر نام خود
را در رديف حماسهسازان و قهرمان پروران كشور به ثبت رسانده است بهگونهاي كه در
دوران دفاع مقدس به علت كثرت تقديم لالههاي ارغواني به باغستان شهادت به نام
شهيديه   تغيير
نام داد.
طلوع دلانگيز او
در10فروردينماه، سال 1348 بود. او در خانوادهاي متولد شد كه شبنم مهر حسين (ع)
عطر لحظههاي راز و نيازش بود و از چشمهسار معنويت والدين خداباور خويش سيراب ميشد.
هنوز 5 بهار از عمرش نگذشته بود كه در محضر اديب عشق بر سر سفره وحي، مائدههاي
آسماني برگرفت و در مسير نوازش پاك آيههاي هدايت قرار گرفت.
در مهرماه 1355 همزمان
با بازگشايي مدارس، محمدحسين در سن ششسالگي بانشاطي كودكانه پا به محيط باصفاي
مدرسه نهاد. در پرونده شخصيتي محمدحسين در دبستان سلمان اين عبارت به چشم ميخورد:
دانشآموز محمدحسين ذوالفقاري ازنظر دقت، فهم، حافظه، كوشش، سرعت عمل و اتكا به نفس
خوب است و در تلاش انفرادي فعال و در فعاليتهاي گروهي مدير هست.
با آغاز جنگ تحميلي،
محمدحسين 12 ساله درحاليكه غنچههاي جهاد و مبارزه را در باغ نيلوفري انديشه خود
پرورانده است آهنگ جبهه مينمايد. عليرضا برادر بزرگترش كه قبل از او بهسوي عرصههاي
عشق و حماسه شتافته بود، پيوند عاشقانه آشنايي محمدحسين را با اسرار عارفانه جبهه
را فراهم ساخته بود.
وقتي
برادر بزرگتر محمدحسين در تاريخ 18/ 9/ 1360 در منطقه لالهزار بستان به فيض عظيم
شهادت نائل شد، مسئولين تصميم گرفتند بدون اينكه وي از شهادت برادرش مطلع شود، او
را روانه ميبد نمايند. يكي از همرزمانش ميگويد:
اما او از شهادت برادرش مطلع بود. وقتي به او گفتم حالا كه برادرت به شهادت رسيده،
بهتر است كه به ميبد بروي. او با روحيهاي عالي جواب داد: اگر بروم ديگر نميگذارند به جبهه برگردم. هنگاميكه اصرار كردم گفت او
براي خودش شهيد شده، آخرت براي اوست نه من و سپس گفت: اسلحه برادرم را برميدارم
تا دشمن بداند با چه كساني طرف است. سرانجام او را براي
مراسم برادرش به ميبد روانه ميكنند. هنوز مراسم چهلم برادرش برگزار نشده بود كه
او با پيشانيبند سبزرنگ يا ثارالله رهسپار عرصههاي عشق و ايثار ميشود و پس از
حماسهآفرينيهاي بيشمار در تاريخ 28 ديماه 1360 در دشت شقايق خيز شوش براثر
اصابت چندين تركش خمپاره به هردو دست و هر دو پا درحاليكه زمزمه يا حسين بر لب
داشت به لاله رويان همرزم خود پيوست.
امور فرهنگي شيلات گيلان